یکی از مباحثی که از سالیان پیش ذهن مرا به خود مشغول کرده است داستان پادشاه وکنیزک در مثنوی معنوی مولوی است که به نظر می رسد نیاز به قرائت مجدد دارد.در این مقاله بر آنیم تا با استعانت از نظریه های جدید ادبی مخصوصا بر اساس نظریه یونگ تحلیل تازه ای از این داستان را گزارش نماییم.
کلمات کلیدی: